هدف از این تحقیق پرداختن به یک تجزیه‌وتحلیل چندبعدی انگیزه ورزش در رابطه با عملکرد نخبگان و جنسیت بود. نمونه تحقیق از 98 ورزشکار برجسته بلغارستانی تشکیل‌شده بود ( 35 زن و 63 مرد). عملکرد ورزشی شرکت­ کننده­ ها در وقایع ملی و بین­ المللی در دو سال گذشته گردآوری‌شده بود. همچنین شرکت‌کنندگان نسخه بلغارستانی فرم سنجش انگیزشی ورزشی را کامل کردند (بریر، والراند، ناسون، بلیس و پلتیر[2]، زیر چاپ؛ پلتیر فوریتر، والراند، ناسون، بریر و بلیس[3]، 1995). اس ام اس[4] که بر مبنای اصول نظریه خودتعیین گری (دسی و رایان[5]، 1985و 1991) است، برآوردها: انگیزه ذاتی، انگیزه غیر ذاتی خودمختار، انگیزه غیر­ ذاتی غیر خودمختار و انگیزه. نتایج نشان دادند که در مقایسه با ورزشکاران با موفقیت کمتر، دارندگان مدال و عنوان سطوح بالاتری از انگیزه غیر ذاتی غیر خودمختار و انگیزه را نشان دادند. با توجه به جنسیت، انگیزه ورزشکاران زن با شدت بیشتری باانگیزه ذاتی توصیف می­شد. نتایج با توجه به نظریه خودتعیین گری و بافت فرهنگی که در زمان انجام این تحقیق متداول بود موردبحث قرار می­گیرد. نتیجه می­شود که این یافته­ ها نقش انگیزه در عملکرد ورزشی نخبگان را تائید می­کند.

کلمات کلیدی: عملکرد، انگیزه ورزشی

یوس چانتال، فریدریک کوبای، نزویانکا دوبریوا- مارتینورا، روبرت جی. والریاند[1]

ارتباط مفاهیم روانشناسی با بررسی­های عملکرد ورزشی و عملکرد ورزشی نخبگان، بخصوص اخیراً توسط تعداد زیادی مورد تائید قرار گرفت ( به‌عنوان نمونه، ماهونی[6]، 1989؛ مورگان، اکونو، الیکسون و باردلی[7]، 1988). در این میان انگیزه بطورحتم آن دسته از مفاهیمی است که بیشترین اهمیت رادارند (وبرت[8]،1992). با توجه به این، نظریه خودتعیین گری ( دسی و رایان، 1985و 1991) توانست به‌طور مکرر به‌عنوان یک پشتیبان نظری چند متغیری مفید برای فهمیدن انگیزه انسانی در حیطه ورزشی را مورد تائید قرار دهد ( بریر، والرناد، بلیس و پلیتر، زیر چاپ؛ دی و رایان، 1985، بخش 12؛ فوریتر، والرو، بریر و پروونچر، 1995؛ پلیتر و همکاران[9]، 1995، رایان، ولرنارد و دسی[10]، 1982؛ والرنارد، دسی و رایان[11]، 1987).

طبق نظریه خودتعیین گری (دسی و رایان، 1985و 1991)، افراد نیاز دارند وقتی‌که با محیط سروکار دارند احساس خودمختاری و صلاحیت کنند. خودتعیین گری به­عنوان یک ظرفیت انعطاف­پذیر و آزاد برای انتخاب میان روش­های مختلف عمل، آن دسته از اعمالی که پیامد­های مورد­علاقه را به همراه خواهد آورد تعریف می­شود. به‌عبارت‌دیگر، صلاحیت حس مؤثر بودن در تعاملات یک نفر با محیط را در بر خواهد داشت. فرض شده است که این دو نیاز انسانی منجر به حداقل چهار نوع انگیزه می­شود که در امتداد یک سلسه از تعیین سرنوشت طبقه­بندی می­شوند. از تعیین سرنوشت بالا تا پایین، انواع انگیزه وجود دارد: انگیزه ذاتی (IM[12])، انگیزه غیر ذاتی خودمختاری (EM[13])، انگیزه غیر ذاتی غیر خودمختاری و نهایتاً انگیزه (همچنین ببینید والراند و اکونو، 1989 در مورد این موضوع).

فعالیت­های انگیزشی ذاتی برای احساس­های لذت و رضایت ایجاد شده از مشارکت به کار گرفته شدند. برای مثال ورزشکارانی که تفریح و رضایت را در یادگیری جنبه­های جدید ورزششان تجربه می­کنند یا ورزشکارانی که لذت را در تلاششان برای فراتر رفتن خودشان در هنگام تمرین انگیزشی ذاتی تجربه می‌کنند فعالیت­های انگیزشی ذاتی را از خود نشان می­دهند. یک فعالیت انگیزشی ذاتی به­عنوان هدفی دست­یافتنی در مقابل وسیله­ای برای رسیدن به تعدادی اهداف دیده می­شود.

فعالیت­های انگیزشی ذاتی به‌منظور دریافت کردن و یا اجتناب کردن از چیزی هرگاه فعالیتی خاتمه یافته است به کار می­روند. EM خودمختاری زمانی اتفاق میافتد که به فعالیت ازنظر شخصی ارزشمند است و آن شخص تنها با انتخاب خودش آن را درک می­کند. برای مثال، ورزشکارانی که انتخاب می­کنند به‌طور منظم تمرین کنند به خاطر اینکه آن‌ها احساس می­کنند که تمرینشان به‌سلامتی آن­ها کمک می­کند EM خودمختاری از خود نشان می­دهند. درواقع، در این‌چنین نمونه­هایی، افراد یک حس هدایت و سرپرستی و اراده را به‌جای اجبار و زور تجربه می­کنند. بلعکس، EM غیر خودمختاری مستلزم درگیر شدن در یک فعالیت به‌منظور کسب جایزه­هایی (برای مثال، برنده شدن یک مدال) و برای اجتناب از بازدارنده­ها و موانع (برای مثال، حمایت)، یا حتی به‌منظور فرونشاندن فشارهای درونی ( به‌عنوان‌مثال، گناه) است. لذا، EM غیر خودمختاری بر یک حس ناچار بودن و رفتار کردن در یک مسیر بخصوص دلالت دارد.

سرانجام، گفته می­شود افراد زمانی که نتوانند رویدادهای پیش‌بینی‌نشده را میان فعالیت­ها و پیامدهای نتایج کارشان درک کنند بی­انگیزه می­شوند. به‌عبارت‌دیگر، بی‌انگیزه‌ی زمانی فعال است که افراد احساسات فراگیری را از بی­صلاحیتی و فقدان کنترل تجربه می­کنند. لذا فعالیت­ های بی­انگیزگی نه به‌طور ذاتی و نه به‌طور غیر ذاتی بی­انگیزه کننده هستند. برای مثال ورزشکارانی که باهدف غیرواقعی تمرین می­کنند یا مسابقه می­دهند و با حس کمتری از اراده بی­انگیزگی نشان می­دهند.

ثبت در این ساختار نظری نظریه ارزیابی شناختی است که یک مؤلفه کلیدی نظریه خودتعیین گری (دسی و رایان، 1985 و 1991) را نشان می­دهند. بر طبق نظریه ارزیابی شناختی، عامل­های موقعیتی متفاوتی می­تواند یک اثر زیان­بخش روی IM داشته باشد. برای مثال در حوزه ورزشی، رقابت می­تواند چنین اثر زیان­بخشی را داشته باشد. تحقیقات اخیر نشان دادند که تأکید بر برنده شدن به هر قیمتی می­تواند افراد را به تمرکز روی عناصر غیر ذاتی فعالیت سوق دهد به عبارتی مشارکت از طریق ویژگی­های داتی فعالیت تنظیم نمی­شود، اما نسبتاً با تعدادی عوامل خارجی تنظیم می­شود. در چنین مواردی، یک تغییر از یک جایگاه درونی به یک جایگاه بیرونی رابطه علت و معلولی وجود دارد، بنابراین منجر به کاهش در احساسات تعیین سرنوشت و درنتیجه یک کاهش IM می­شود. اثر زیان­بخش رقابت روی IM در هر دو تنظیمات آزمایشگاهی ( برای مثال والرناد، کادیش و هالیول[14]، 1986)، و زمینه ورزشی نشان داده‌شده است (برای مثال، کورنلیوس، سیلوا و مولوتسکی[15]، 1991).

فوریتر[16] و همکاران(1995)،اخیراً پیشنهاد کردند که نظریه ارزیابی شناختی می­تواند به انواع دیگر انگیزه علاوه بر IM که EM غیر خودمختاری و انگیزه نام دارند بسط داده شود؛ عوامل خارجی از قبیل رقابت نمی­تواند به­سادگی پتانسیل تضعیف کردن IM را داشته باشد اما آن­ها می­توانند باعث ایجاد EM غیر خودمختاری و انگیزه شوند. نتایج این مطالعه نشان داد که ورزشکاران رقیب (کسانی که تصور می­شود فشارهای قوی‌تری را برای اجرا تجربه کردند)، زمانی که با ورزشکارانی که برای تفریح ورزش می­کردند، مقایسه شدند، سطوح پایین‌تری از انگیزه ذاتی را نشان دادند درحالی‌که سطوح بالاتری از انگیزه را نشان دادند. به‌هرحال، عملکرد ورزشی در مطالعه فوریتر و همکاران بررسی نشد.

بررسی­های کمی که به‌طور هم‌زمان به عملکرد ورزشی و انگیزه ورزشکاران نخبه پرداختند به رابطه مثبتی را میان عملکرد بهتر و انگیزه بالاتر گزارش دادند ( برای مثال، باکر، دو کونینگ، ون ابگن سچینا و دو گروت[17]، 1993؛ ماهونی، 1989؛ گابریل و پارکینز[18]، 1987؛ مورگان و همکاران، 1988). به‌هرحال تحقیق خیلی کمی انواع خاصی از انگیزه که منجر به عملکرد ورزشی بهینه شود را مشخص کرده است.

با توجه به مطالب بالا، هدف اصلی تحقیق حاضر پرداختن به تجزیه چند متغیره انگیزه ورزشی در رابطه با عملکرد نخبگان بود. در پایان انگیزه به نمایش گذاشته‌شده توسط بهترین نخبگان شرکت‌کننده با ورزشکاران با موفقیت کمتر مقایسه شد. بر مبنای تحقیق ( کورنلیوس [19]و همکاران، 1991؛ فوریتر و همکاران، 1995)، page 175 پیش­بینی می­شود که بهترین ورزشکاران نخبه سطوح پایین‌تری از IM و سطوح بالاتری از EM غیر خودمختاری و بی­انگیزگی نسبت به ورزشکاران با موفقیت کمتر نشان دادند. هدف دوم از این تحقیق ارزیابی تفاوت­های جنسیتی در رابطه باانگیزه ورزشکاران نخبه بود. در تحقیق گذشته، زنان به‌طور پیوسته سطوح بالاتری از IM و EM خودمختاری نسبت به مردان در حوزه ­های مختلف زندی شامل ورزش نشان دادند ( بریر و همکاران، در دست چاپ، فورتیر و همکاران، 1995؛ پلیتر و همکاران، 1995). فرض شد که یک الگوی مشابهی از نتایج می­تواند برای نمونه حاضر از ورزشکاران به دست آید. هدف نهایی از ارزیابی حاضر توضیح انگیزه ورزشکاران نخبه از یک کشور اروپای شرقی، به نام بلغارستان بود. باید تأکید شود که مطالعه حاضر جستجویی در شخصیت بود.

روش

شرکت­ کننده­ ها

نمونه از 35 زن و 65 مرد ورزشکار تشکیل‌شده بود ( میانگین سن ورزشکاران به ترتیب 19 سال ، 5/5 =SD و 20 سال 8/3=SD ) که از نخبگان ملی کشور بلغارستان بودند. با توجه به رشته­های ورزشی، 31 شرکت­کننده در کانو، 20 نفر در ورزش زمستانی شامل تیر­اندازی در حال اسکی، 15 نفر در بازی روی یخ و حرکات موزون، 13 نفر در بوکس، 12 نفر در تنیس و 7 نفر در اسکی بودند.

روش و اندازه­گیری

ارزیابی در کشور بلغارستان از سپتامبر تا نوامبر 1999 انجام شد. همه ورزشکاران آزادانه با شرکت در این ارزیابی موافقت کردند و رضایت از مربیان آن‌ها کسب شد. مجموعه داده­ها قبل از جلسه­های تمرینی جمع­آوری شدند. ورزشکاران مطلع بودند که هدف از تحقیق به دیدگاه‌های آن‌ها نسبت به ورزش به‌طورکلی مربوط بود و مطمئن بودند که جواب‌هایشان محرمانه نگهداری می­شود. عملکرد ورزشی شرکت­کنندگان ( برای مثال، عنوان و مدال) طی دو سال در وقایع ملی و بین­المللی بر مبنای رکوردهای فردی جمع­آوری شد ( برای مثال، قهرمانی­های ملی، المپیک، قهرمانی­های جهانی).

بعلاوه، همه شرکت­کننده­ها نسخه بلغاری نمره­گذاری انگیزه ورزشی (پلیتر و همکاران، 1995؛ همچنین ببینید باریر[20] و همکاران، زیر چاپ؛ برای یک نسخه فرانسوی)را پر کردند. SMSاز اصول نظریه خودمختاری (دسی و رایان، 1991 و 1995) استخراج شد و شامل ریز نمره‌هایی است که با انواع بخصوص انگیزه شامل IM و EM خودمختاری و EM غیر خودمختاری و انگیزه مطابقت دشت. بخش­ها پاسخ­های بالقوه به سؤال کلی ارائه می­دهند: «چرا شما ورزش خود را تمرین می­کنید؟» IM و EM خودمختاری به ترتیب توسط بخش­هایی از قبیل «برای لذت کشف تکنیک­های تمرینی جدید» و «به خاطر اینکه این روش یکی از بهترین­ راه­ها برای حفظ رابطه­های خوب با دوستان است»، ارزیابی‌شده است. EM غیر خودمختاری و انگیزه به ترتیب بخش­هایی از قبیل «به خاطر شهرت ورزشکار بودن» و«من بیشتر نمی­دانم»؛ «من این برداشت رادارم که قادر به موفقیت بیشتر در ورزش نیستم» بررسی شد. در نسخه بلغاری، بخش­ها تا 5 امتیاز به روش لیکرت[21] نمره­گذاری شدند ([22]*)، دامنه از 1 (اصلاً مطابقت ندارد) تا 5 (مطابقت دقیق دارد) با یک نمره وسط 3 (مطابقت متوسط دارد). در بررسی حاضر، روش­های یکنواختی درونی (آلفای گرونپاج[23]) چهار زیر نمره طبق به‌این‌ترتیب بودند: 85 برای IM، 59 برای EM خودمختاری، 75 برای EM غیر خودمختاری (**[24]) و 63 برای انگیزه.

نتایج

تجزیه واریانس چند متغیره[25] روی متغیرهای: IM، EM خودمختار، EM غیر خودمختار و انگیزه انجام شد. اندازه کوچک نمونه قدرت کافی برای آزمون نقشه دو در دو کامل را فراهم نکرد (عملکرد در جنسیت). لذا یک تجزیه واریانس چند متغیره جداگانه برای عملکرد و جنسیت انجام شد.

دارندگان مدال و عنوان گروه با عملکرد بالا را تشکیل دادند (n= 25) درحالی‌که گروه با عملکرد پایین بقیه شرکت‌کنندگان در آزمون را تشکیل می­دادند (n=73). بعلاوه، متغیرهای وابسته بر طبق سطح خودتعیین گریشان مورد تجزیه و نمره­های EM غیر خودمختار و انگیزه باهم در تجزیه واریانس چند متغیره مجزا تجزیه شدند. در کل 4 تجزیه واریانس چند متغیره حاصل شد: 1) IM و EM خودمختار به­عنوان یک کارکرد عملکرد، 2) EM غیر خودمختار و انگیزه به­عنوان تابعی از عملکرد، 3) IM و EM خودمختار به­عنوان یک کارکرد جنسیت و 4) EM غیر خودمختار و انگیزه به­عنوان یک تابعی از جنسیت.

برای اولین تجزیه واریانس چند متغیره، نتایج نشان دادند که تأثیر معنی­داری برای IM و بلوک EM خودمختار وجود ندارد، 25/2= (2،95) F، 05/0<P. در دومین تجزیه واریانس چند متغیره نشان داد که متغیرهای EM غیر خودمختار و انگیزه به‌طور معنی­داری تحت تأثیر عملکرد قرارگرفته‌اند، 54/4= (2،95) F، 05/0<P. بخصوص، آزمون F یک متغیره نشان داد که سهم EM غیر خودمختار به این تأثیرگذاری بسیار معنی­دار بود، 53/3= (2،96) F، 07/0<P. (49/3=M برای عملکرد بالا و 21/3=M برای عملکرد پایین)، درحالی‌که سهم بی­انگیزنگی معنی‌دار بود 14/4= (2،96) F، 05/0<P (25/2= M برای عملکرد بالا و 93/1=M برای عملکرد پایین)؛ بنابراین به نظر می­رسد page 177 که انواع غیر مختار انگیزه با عملکرد بهتر در ورزش مرتبط بودند. بعلاوه، همه ورزشکاران در نمونه حاضر سطح قابل­ملاحظه­ای از انواع خودمختار انگیزه را نشان دادند. میانگین­ها و انحراف­های استاندارد زیر نمره‌ها به‌عنوان یک تابعی از عملکرد در جدول 1 آمده است.

جدول 1٫ میانگین­ها و انحراف­های استاندارد انواع خودتعیین گری و غیر خودتعیین گری انگیزه به­عنوان یک تابعی از عملکرد
انواع انگیزه عملکرد
پایین n=25) ) بالا (n= 73)
خودمختار
انگیزه ذاتی 6/3 (53/0=SD) 45/3 (76/0=SD)
EM خودمختار 38/3 (64/0=SD) 59/3 (46/0=SD)
غیر خودمختار
EM+ خودمختار 21/3 (62/0=SD) 49/3 (65/0=SD)
بی­انگیزگی* 93/1 (61/0=SD) 25/2 (84/0=SD)
یادداشت: 05/0> P * و 07/0>P +

با توجه به جنسیت، نتایج سومین تجزیه واریانس چند متغیره نشان داد که تأثیر معنی­داری روی متغیر­های IM و EM خودمختاری وجود دارد، 33/3= (2،95) F، 05/0<P. همان‌طور که انتظار می­رفت، ورزشکاران زن سطوح معنی­دار بالاتری از IM (75/3= m) را نسبت به همتایان مرد (36/3=m) نشان دادند (تک متغیره 84/5= (1،96) F، 05/0<P ). به‌هرحال، سطوح EM خودمختاری تفاوتی به­عنوان یک تابعی از جنسیت نداشتند. چهارمین تجزیه واریانس چند متغیره تأثیر معنی­داری برای EM غیر خودمختاری و بلوک انگیزه در رابطه با جنسیت تائید نکردند، 004/0= (2،95) F، 05/0<P. میانگین­ها و انحراف‌های استاندارد زیر­نمره­های انگیزشی به­عنوان یک تابعی از جنسیت در جدول 3 آمده است.

در پایان، یک تجزیه کای اسکویر به­منظور رد کردن احتمال اینکه نتایج مربوط به عملکرد ممکن است به خاطر تعداد نامساوی شرکت­کنندگان مرد و زن میان گروه­های عملکرد بالا در مقابل پایین باشد انجام شد. درواقع، سطوح بالاتری از IM به زنان نسبت به آنچه نشان داده بودند داده شد، می­تواند قابل‌بحث باشد که حضور پایین‌تر زنان در گروه­های با عملکرد بالا ممکن است تأثیر واقعی نمونه­های خودمختاری انگیزه در رابطه با عملکرد را مبهم کند و این تفسیر ثانویه به خاطر اینکه ارزش کای اسکویر بی‌معنی بود با توجه به حضور نسبی زنان و مردان در مقابل واحد­های مختلف کنار گذاشته شد (05/0<P، 1=df، 87/0=X2 ). جنسیت به‌این‌ترتیب تفکیک شد: 7 زن و 18 مرد برای گروه با عملکرد بالا و 28 زن و 45 مرد برای گروه با عملکرد پایین.

جدول 2٫ میانگین­ها و انحراف­های استاندارد انواع خودمختاری و غیر خودمختاری انگیزه به­عنوان یک تابعی از جنسیت
انواع انگیزه جنسیت
مردان (63=n) زنان (35=n)
خودمختار
انگیزه ذاتی* 46/3 (55/0=SD) 75/3 (6/0=SD)
EM خودمختار 45/3 (65/0=SD) 41/3 (52/0=SD)
غیر خودمختار
EM+ خودمختار 28/3 (64/0=SD) 29/3 (63/0=SD)
بی­انگیزگی* 02/2 (67/0=SD) 01/2 (72/0=SD)
یادداشت: 05/0> P *

بحث

هدف اصلی از مطالعه حاضر ارزیابی انگیزه ورزشی ورزشکاران نخبه در رابطه با عملکرد بود. نتایج نشان دادند که در مقایسه با ورزشکاران با موفقیت کمتر، ورزشکاران با بهترین موفقیت­ها سطوح بالاتری را از انواع غیر خودمختاری انگیزه به نمایش گذاشتند. بخصوص، دارندگان مدال جوایز، بیشتر تمایل به گزارش جوایز و احساسات اجبار و فشار به ­عنوان دلایل اولیه انگیزه­شان نسبت به ورزشکاران با موفقیت کمتر، داشتند. به‌هرحال، این نتایج بازتابی از یک کاهش در انواع خودمختاری انگیزه نبود، آن‌ها تنها حمایت کمی برای اولین فرضیه داشتند.

این نتایج با نتایج تحقیق فوریتر و همکاران (1995)، در رابطه با بسط نظریه ارزیابی شناختی برای انواع غیر خودمختاری انگیزه مطابقت داشت. بخصوص، جدا از ضعیف کردن انگیزه ذاتی، عوامل بیرونی از قبیل ساختارهای ورزشی رقابتی می­تواند انواع غیر خودمختاری انگیزه را پرورش دهد.

یک تفسیر احتمالی از این نتایج این است که افرادی که سرانجام عنوان­ها و مدال‌هایی را برنده شدند آن‌هایی هستند که در ورزش به‌منظور کسب این‌چنین جوایزی آمده بودند. چنین تأثیراتی می­تواند توسط بافت اجتماعی رایج در جامعه تشدید یابد. این تفسیر با ساختار ورزشی رقابتی رایج در بلغارستان که تحت رژیم کمونیستی بود قدرت می­یابد. این ساختار بشدت اشتیاق­ها و دلگرمی­ها را برای برنده شدن به هر قیمتی برای رسیدن به منافع مادی از قبیل فرصت­های مسافرتی، خودروهای گران­قیمت، آپارتمان­های زیبا و حساب­های بانکی را تأکید می­کند. در آن زمان در بلغارستان، این‌چنین منافعی کمیاب بود و تنها برای تعدادی کمی قابل‌دسترسی بود. باید ذکر کرد که این تحقیق سه سال بعد از فروپاشی کمونیست در بلغارستان تکمیل شد. بافت اجتماعی ساختار ورزشی به‌طور چشمگیری هنوز تغییر نکرده بود و ورزشکارانی که در این تحقیق شرکت کرده بودند تحت تأثیر این بافت اجتماعی رشد کرده بودند. لذا ممکن است که ورزشکاران موفقی که در این تحقیق شرکت داشتند ممکن است با شدت بیشتری تحت تأثیر این مادیات و فشارها برای مسابقه دادن باشند، لذا این تأثیر منجر به یک افزایش در EM غیر خودمختاری می­شود. بعلاوه، ممکن است که فشار مداوم مقامات ورزشی و مربیان زمانی که با ترس از باختن مزیت­های مادی ترکیب می­شود یک حالت از انگیزه میان این ورزشکاران را پرورش دهد. تفسیر دیگر می­تواند فشار شناخت اجتماعی ورزشکاران نخبه بلغاری و ارزش بالای رسمی و غیررسمی جایگاه در دستاوردهای آن­ها باشد. تحقیقات بیشتری به‌منظور تقویت­ این اظهارات موردنیاز است.

هدف دوم از تحقیق حاضر ارزیابی تفاوت­های جنسیتی در انگیزه ورزشکاران نخبه بود. نتایج نشان داد که ورزشکاران زن سطوح بالاتری از IM را نسبت به همتایان مرد خود نشان دادند اگرچه تفاوت معنی­داری برای EM خودمختاری مشاهده نشد. این نتایج مطالعات قبلی در حیطه ورزشی را تأکید می­کند (بریر و همکاران، در دست چاپ، فورتیر و همکاران، 1995؛ پلیتر و همکاران، 1995) و پیشنهاد می­کند که در رقابت با ورزشکاران مرد، ورزشکاران زن بیشتر برای لذت و رضایت شرکت کرده بودند تا دیگر عوامل بیرونی. بعلاوه بامطالعه حاضر، باید ذکر شود که غیبت نسبی شرکت­کنندگان زن در بعضی ورزش­ها اجازه نداد که تجزیه‌وتحلیلی از تأثیر تعاملی میان جنسیت و انواع ورزش­ها داشته باشیم. تحقیقات بعدی به‌منظور بررسی این موضوع موردنیاز است.

در پایان باید ذکر شود که نمونه حاضر در این تحقیق بطور­قابل­ملاحظه­ای بی­شباهت با آن دسته از تحقیقاتی بود که به‌طورمعمول در تحقیق انگیزه ورزشی بکار می­روند؛ ورزشکاران از یک کشور اروپای شرقی بودند درحالی‌که بیشتر نمونه­های تحقیقات دیگر را غربی­ها تشکیل می­دادند (برای مثال، از ایالت متحده یا کانادا، والرناد، 1993). ازیک‌طرف، این ملاحظه می­تواند نشان دهد که یک محدودیت در نتایج حاضر تنها می­تواند به خاطر به‌کارگیری ورزشکاران نخبه از بلوک شرقی باشد. تحقیقات بیشتری به‌منظور اثبات کردن کلیت چنین نتایجی در رابطه با نمونه­های انتخاب‌شده از زمینه­های فرهنگی متفاوت موردنیاز است. از طرف دیگر، ازآنجاکه نتایج روی‌هم‌رفته بامطالعه ورزشی قبلی مطابقت داشت علی­رغم اینکه این تحقیق در طبیعت غیرمشابه انجام شد. قابل ‌بحث است که این تحقیق بطور کلی از نظریه خود تعین گری دسی و رایان حمایت می­کند.

در پایان، نتایج تحقیق حاضر توصیه­های اولیه در رابطه با انواع خاص انگیزه که می­تواند در عملکرد ورزشی نخبگان دخیل باشد را فراهم می­کند: اولا مشاهده شد که انواع غیر خودمختاری انگیزه (EM غیر خودمختاری، بی­انگیزگی) میان موفق‌ترین ورزشکاران برجسته­تر بود. دوما، ورزشکاران زن سطوح بالاتری از IM را نسبت به همتایان مرد خود نشان دادند. این نتایج اثر زیان‌بخش ساختارهای رقابتی سطح بالا را روی انواع خودمختاری انگیزه ورزشی و اهمیت فراوان تفاوت­های جنسیتی در حیطه ورزش را مورد تأکید قرار می­دهد.

[1]Yves Chantal, Frederic Guay, T. Dobreva-Martinova, Robert J Vallerand

[2] – Brier, Vallerand, Blais, 1995.

[3] – Pelletier, Fortier, Vallerand, Tuson, Brier & Blais, 1995.

[4] – The SMS

[5] – Deci & Rayan, 1995, 1991.

[6] – Mahoney, 1989

[7] – Morgan, O’connor, Ellickson & Bradley, 1988.

[8] – Roberts, 1992.

[9] – Pelletier et al, 1995.

[10] – Ryan, Vallerand, & Deci, 1984.

[11] – Vallerand, Deci, & Ryan, 1987.

[12] – intrinsic motivation

[13] – self-determined extrinsic motivation

[14] – Vallerand, Gauvin, & Halliwell, 1986.

[15] – Cornelius, Silva, & Molotsky, 1991.

[16] – Fortier et all, 1995.

[17] – Bakker, De Koning, Van Ingen Schenau, & De Groot, 1993

[18] – Gabriel, & Perkins, 1987.

[19] – Cornelius et al, 1991

[20] – Brier et al, in press.

[21] – Linkert-type scale

[22] – (*) نسخه بلغاری از نسخه اصلی نمره­گذاری ورزشی استخراج شد که از یک نمره‌گذاری 5 امتیازی استفاده می­کرد. در نسخه­های بعدی SMS که شامل بخش­های مشابه زیادی از نسخه اولیه بودند، نمره­گذاری 5 امتیازی توسط نمره­گذاری 7 امتیازی به‌منظور تغییرپذیری بیشتر نمره جایگزین شده بود.

[23] -Gronbach’s alpha

[24] – (**)EM غیر خودرایی یک نمره مرکب از نظارت خارجی و روانکاوری­شده ارائه داد (ببینید پالتیر و همکاران (1995)، برای جزییات مرتبط با این زیرمجموعه­های انواع EM خودرایی).

[25] – MANOVA EM

ثبت نام آنلاین

برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09050942046 تماس بگیرید